خانه شعری و هنری (راد) شعر و هنر
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:رحمن طایفی,
توسط داوود شیرزاد رادجلالی
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:خسرو گلسرخی,
توسط داوود شیرزاد رادجلالی
خسرو گلسرخی شاعر و نویسنده مردمی در روز دوم بهمن 1322 در شهر رشت متولد شد نام پدرش قدیر بود كه گلسرخی در سن 5 سالگی این تكیه گاه را از دست داد مادرش بانو شمس الشریعه وحید نام داشت كه بعد از مرگ همسرش، خسرو و برادر دو ساله اش فرهاد را نزد پدرش حاج شیخ محمد وحید كه در قم می زیست برد.وحید مرد مبارزی بود كه در كنار میرزا كوچك خان جنگلی در نهضت جنگل جنگیده بود و بالطبع هنوز هم همان روحیه مبارزه در وجودش بود خسرو توسط چنین مبارزی تعلیم دید و تحت تاثیر نظرات او قرار گرفت حتی شعرهایی به نام جنگلی ها و دامون در این رابطه گفت (دامون به معنی پناهگاه و انبوهی سیاهی جنگل است). در سال 1341 پدر بزرگش فوت كرد آن زمان خسرو دوران تحصیل ابتدایی و متوسطه را در مدارس حكیم سنایی و حكیم نظامی به پایان رسانده بود و بعد از فوت پدربزرگش می بایست چرخ معاش خانواده را بگرداند او و برادرش فرهاد به تهران عزیمت كردند و در خانه ای كوچك در محله امین حضور سكنی گزیدند او روزها كار می كرد و شب ها درس می خواند. خسرو در این سالها از ادبیات نیز غافل نبود در طی این سالها اشعار و مقالات و نقدهای بسیار بر آثار ادبی از سوی او با نام های غیر واقعی و مستعاری چون دامون – خ ، گ – بابك رستگار – افشین راد – خسرو كاتوزیان به چاپ رسید در این زمان گلسرخی، با آموختن زبان فرانسه به طور كامل و زبان انگلیسی در دوره دانشگاهی، دست به ترجمه های ادبی نیز می زد. كار جدی او در شعر از سال 45 شروع شد. در سال 48 با عاطفه گرگین شاعر و نویسنده همفكرش ازدواج كرد.او چهار سال در كنار همسرش زندگی كرد و ثمره این ازدواج فرزندی به نام دامون بود مدتی بعد از دستگیری گلسرخی عاطفه گرگین نیز دستگیر شد و در دادگاه نظامی به چهار سال زندان محكوم شد با به زندان افتادن او سرپرستی دامون به برادرش سپرده شد. (هم اكنون دامون همراه مادرش در پاریس زندگی می كند). آثار: تنها چیزی كه میتوان به عنوان كتاب چاپ شده در میان نوشته های او سراغ گرفت، مقاله ای ست با عنوان ” سیاستِ هنر، سیاستِ شعر” این مقاله برای اولین بار به صورت جزوه از سوی انتشارات (كتاب نمونه) به مدیریت بیژن اسدی پور انجام گرفت. اما بعدا” كاوه گوهرین مجموعه آثار خسرو را در دو مجموعه به نام های ”دستی میان دشنه و دل” و ” من در كجای جهان ایستاده ام” چاپ كرد كه این دفتر نیز در آن است. خسرو برای چاپ كتابهایش با (كتاب نمونه) قرارداد بسته بود كه به انجام نرسید و بعدها یكی از این دو مجموعه، با نام انتخابی خود گلسرخی “ ای سرزمین من“ چاپ شد. انتخاب نام “پرنده خیس” برای مجموعه دوم به توصیه عمران صلاحی انجام شده است. عمران صلاحی وبیژن اسدی پور كه از دوستان گلسرخی بودند تأكید كرده اند كه خسرو قصد داشت این نام را بر مجموعه ای از شعرهایش بگذارد. دستگیری: خسرو گلسرخی در 29 بهمن 1352 به جرم شركت در طرح گروگانگیری رضا پهلوی علیرغم اینكه به خاطر بودن در زندان ساواك هرگز نمی توانست چنین كاری را انجام دهد و صرفا” به خاطر دفاع از عقایدش در دادگاه نظامی به اعدام محكوم و در میدان چیت گر تیر باران شد .. سهراب سپهری در جریان دستگیری و اعدام خسرو گلسرخی آن قطعه((کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ کار ما شاید این است که در افسون گل سرخ شناور باشیم.))را سرود. گفتار: خسرو گلسرخی در برابر درخواست قاضی برای دفاع از خودش گفت:«من به نفع خودم هیچ ندارم بگویم.من فقط به نفع خلقم حرف می زنم. اگر این آزادی وجود ندارد که من حرف بزنم می تونم بنشینم و می نشینم.» و نشست. وصیتنامه: من یک فدایی خلق ایران هستم و شناسنامه من جز عشق به مردم چیز دیگری نیست من خونم را به توده های گرسنه و پابرهنه ایران تقدیم میكنم. و شما آقایان فاشیست ها كه فرزندان خلق ایران را بدون هیچگونه مدركی به قتلگاه میفرستید، ایمان داشته باشید كه خلق محروم ایران انتقام خون فرزندان خود را خواهد گرفت. شما ایمان داشته باشید از هر قطره خون ما صدها فدایی برمیخیزد و روزی قلب شما را خواهد شكافت. شما ایمان داشته باشید كه حكومت غیرقانونی ایران كه در 28 مرداد سیاه به خلق ایران توسط آمریكا تحمیل شده در حال احتضار است و دیر یا زود با انقلاب قهرآمیز توده های ستم كشیده ایران واژگون خواهد شد ضمنا“ یك عدد حلقه پلاتین(طلای سفید) و مبلغ یک هزار و دویست ریال وجه نقد را به خانواده و یا به زنم بدهند.
برچسبها: نوشته شده در تاريخ یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:خسرو گلسرخی,
توسط داوود شیرزاد رادجلالی
"در خیابان" در خیابان مردی می گرید برچسبها: نوشته شده در تاريخ یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:خسرو گلسرخی,
توسط داوود شیرزاد رادجلالی
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:خسرو گلسرخی,
توسط داوود شیرزاد رادجلالی
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:خسرو گلسرخی,
توسط داوود شیرزاد رادجلالی
(ای پریشانی) و باد پرکند برچسبها: نوشته شده در تاريخ یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:خسرو گلسرخی,
توسط داوود شیرزاد رادجلالی
" زخم سیاه" که ایستاده به درگاه ... ؟ برچسبها: نوشته شده در تاريخ یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:خسرو گلسرخی,
توسط داوود شیرزاد رادجلالی
آمد.
دستش به دستبند بود از پشت میله ها عریانی دستان مرا ندید اما یک لحظه در تلاطم چشمان من نگریست چیزی نگفت رفت. اکنون اشباح از میانه ی هر راه می خزند خورشید در پشت پلک های من اعدام می شود ... «خسرو گلسرخی» برچسبها: نوشته شده در تاريخ یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:خسرو گلسرخی,
توسط داوود شیرزاد رادجلالی
خداوندا
تو خود میدانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا بس دشوار است و چه زجری می کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است خسرو گلسرخی برچسبها: نوشته شده در تاريخ یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:خسرو گلسرخی,
توسط داوود شیرزاد رادجلالی
خاکستر... دستی به سپیدی روز پنجره را گشود سرما و سوز بیدار بر پلک های من نشست...
اکنون خاکستر شب را باد در کوچه می برد... « خسرو گلسرخی » برچسبها: نوشته شده در تاريخ یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:خسرو گلسرخی,
توسط داوود شیرزاد رادجلالی
هیمه... نه آن که فکر کنی سرد است که من در تهاجم کولاک یکجا تمام هیمه های جهان را انبار کرده ام در پشت خانه ام و در تفکر یک باغ آتشم به تنهایی من هیمه ام برادر خوبم بشکن مرا برای اجاق سردت آتشم بزن... من هیمه ام برادر خوبم... «خسرو گلسرخی» برچسبها: نوشته شده در تاريخ یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:خسرو گلسرخی,
توسط داوود شیرزاد رادجلالی
کجاست سرخی فریادهای بابک خرم
زمان حادثه رویید با نشانه دیگر چنین زمانه چه سخت است در زمانه ی دیگر هزار خنجر کاری به انحنای دلم آه مخوان، ترانه مخوان، باش تا ترانه ی دیگر بهانه بود مرا شرکت قیام گذشته عطش، عطش تو بمان گرم، تا بهانه دیگر همیشه قلب مرا زخم، زخم کهنه کاری همیشه دست ترا تیغ، تیغ فاتحانه ی دیگر سکوت در دل این آشیانه ی ممتد وای کجاست منزل امنی، کجاست خانه ی دیگر خروش و جوشش دریاچه در کرانه ی من بین که این ترانه نبوده است در کرانه ی دیگر جوانه سبز نبوده است در گذشته ی این باغ بمان تو سبزی این باغ، تا جوانه ی دیگر زمان حادثه خوش آمدی، سلام بر رویت که شب نشسته به خنجر در آستانه ی دیگر به جان دوست از این تازیانه باک ندارم که زخم جان مرا هست تازیانه ی دیگر کجاست سرخی فریادهای بابک خرم کجاست کاوه ی آزاده ی زمانه ی دیگر؟
« خسرو گلسرخی » برچسبها: نوشته شده در تاريخ یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:خسرو گلسرخی,
توسط داوود شیرزاد رادجلالی
تلخ ماندم، تلخ... تلخ ماندم، تلخ مثل زهری که چکیده از شب ظلمانی شهر مثل اندوه تو، مثل گل سرخ که به دست طوفان پرپر شد... تلخ ماندم، تلخ مثل عصری غمگین که ترا بر حاشیه اش پیدا کردم و زمین را - توپ گردان پرت کردم به دل ظلمت... تلخ ماندم، تلخ دیو از پنجره سر بیرون کرد. از دهانش بوی خون می آمد... برچسبها: نوشته شده در تاريخ یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:خسرو گلسرخی,
توسط داوود شیرزاد رادجلالی
روا مدار... غروب فصلی این کفتران عاصی شهر به انزوای ساکت آن سوی میله های بلند... هرگز طلوع سلسله وار شبی در اینجا نیست و تو بسان همیشه، همیشه دانستن چه خوب میدانی که این صدای کاذب جاری درون کوچه و کومه در این حصار شب زده ی تار بشارتی ست بشارت ظهور جوانه، جوانه های بلند که رنگ اناری میله، با آن شتاب و بداهت دروغ بزرگ زمانه خود را در اوج انزجار انکار می کنند... برچسبها: نوشته شده در تاريخ یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:خسرو گلسرخی,
توسط داوود شیرزاد رادجلالی
پرنده خیس می دانی پرنده را بی دلیل اعدام می کنی در ژرف تو آیینه ایست که قفس ها را انعکاس می دهد و دستان تو محلولی ست که انجماد روز را در حوضچه ی شب غرق می کند... ای صمیمی دیگر زندگی را نمی توان در فرو بردن یک برگ یا شکفتن یک گل یا پریدن یک پرنده دید ما در حجم کوچک خود رسوب می کنیم آیا شود که باز درختان جوانی را در راستای خیابان پرورش دهیم ـ و صندوق های زرد پست سنگین ز غمنامه های زمانه نباشند؟ در سرزمینی که عشق آهنی ست انتظار معجزه را بعید می دانم باغبان مفلوک چه هدیه ای دارد؟ پرندگان از شاخه های خشک پرواز می کنند آن مرد زردپوش که تنها و بی وقفه گام می زند با کوچه های «ورود ممنوع» با خانه های «به اجاره داده می شود» چه خواهد کرد سرزمینی را که دوستش می داریم؟
پرندگان همه خیس اند و گفتگویی از پریدن نیست در سرزمین ما پرندگان همه خیس اند در سرزمینی که عشق کاغذی است انتظار معجزه را بعید می دانم... برچسبها: نوشته شده در تاريخ یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:خسرو گلسرخی,
توسط داوود شیرزاد رادجلالی
تساوی معلم پای تخته داد می زد صورتش از خشم گلگون بود و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود ولی آخر کلاسی ها لواشک بین خود تقسیم می کردند وان یکی در گوشه ای دیگر«جوانان» را ورق می زد برای که بی خود های و هوی می کرد و با آن شور بی پایان تساوی های جبری را نشان می داد با خطی خوانا به روی تخته ای کز ظلمتی تاریک غمگین بود تساوی را چنین بنوشت: «یک با یک برابر است...» از میان جمع شاگردان یکی برخاست همیشه یک نفر باید بپا خیزد به آرامی سخن سر داد: تساوی اشتباهی فاحش و محض است... معلم مات بر جا ماند. و او پرسید: اگر یک فرد انسان واحد یک بود آیا باز یک با یک برابر بود؟ سکوت مدهشی بود و سوالی سخت معلم خشمگین فریاد زد: آری برابر بود و او با پوزخندی گفت: اگر یک فرد انسان واحد یک بود آنکه زور وزر به دامن داشت بالا بود وانکه قلبی پاک و دستی فاقد زر داشت پایین بود... اگر یک فرد انسان واحد یک بود آنکه صورت نقره گون چون قرص مه می داشت بالا بود وان سیه چرده که می نالید پایین بود... اگر یک فرد انسان واحد یک بود این تساوی زیر و رو می شد حال می پرسم یک اگر با یک برابر بود نان و مال مفت خواران از کجا آماده می گردید؟ یا چه کس دیوار چین ها را بنا می کرد؟ یک اگر با یک برابر بود پس که پشتش زیر بار فقر خم می شد؟ یا که زیر ضربت شلاق له می گشت؟ یک اگر با یک برابر بود پس چه کس آزادگان را در قفس می کرد؟ معلم ناله آسا گفت: ــ بچه ها در جزوه های خویش بنویسید: یک با یک برابر نیست... برچسبها: نوشته شده در تاريخ یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:خسرو گلسرخی,
توسط داوود شیرزاد رادجلالی
گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام و ساقه های جوانم از ضربه های تبرهایتان زخم دار است با ریشه چه می کنید؟ گیرم که بر سر این باغ بنشسته در کمین پرنده اید پرواز را علامت ممنوع می زنید با جوجه های نشسته در آشیان چه می کنید؟ گیرم که می کشید گیرم که می برید گیرم که می زنید با رویش ناگزیر جوانه ها چه می کنید؟ برچسبها: نوشته شده در تاريخ شنبه 20 اسفند 1390برچسب:حسین پناهی,
توسط داوود شیرزاد رادجلالی
نازی مُرد برچسبها: نوشته شده در تاريخ شنبه 20 اسفند 1390برچسب:حسین پناهی,
توسط داوود شیرزاد رادجلالی
سال شمار زندگی حسین پناهی به قلم یغما گلرویی حسین پناهی متولد ۶شهریور ماه ۱۳۳۵ مطابق با ۲۸ آگوست ۱۹۵۶ در روستای دژکوه از توابع استان کهکیلویه و بویر احمد متولد شد . ۱۳۳۷/۱۹۵۸ ۱۳۴۱ / ۱۹۶۲ ۱۳۴۵ / ۱۹۶۶ ۱۳۴۶ / ۱۹۶۷ ۱۳۴۷ / ۱۹۶۸ ۱۳۵۱ / ۱۹۷۲ ۱۳۵۴ / ۱۹۷۵ ۱۳۵۵ / ۱۹۷۶ ۱۳۵۶ /۱۹۷۷ ۱۳۵۷ / ۱۹۷۸ ۱۳۵۹ / ۱۹۸۰ ۱۳۶۰ / ۱۹۸۱ ۱۳۶۱/۱۹۸۲ ۱۳۶۲ / ۱۹۸۳ ۱۳۶۳ / ۱۹۸۴ ۱۳۶۴ / ۱۹۸۵ ۱۳۶۵ / ۱۹۸۶ ۱۳۶۶ / ۱۹۸۷ ۱۳۶۷ / ۱۹۸۸ ۱۳۶۸ / ۱۹۸۹ ۱۳۶۹ / ۱۹۹۰ ۱۳۷۰ / ۱۹۹۱ ۱۳۷۱ / ۱۹۹۲ ۱۳۷۲ / ۱۹۹۳ ۱۳۷۳ / ۱۹۷۴ ۱۳۷۴ / ۱۹۹۵ ۱۳۷۵ / ۱۹۹۶ ۱۳۷۶ / ۱۹۹۷ نوشته شده در تاريخ شنبه 20 اسفند 1390برچسب:حسین پناهی,
توسط داوود شیرزاد رادجلالی
روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست · قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم. · ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک کاری کنند. · عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب کیدا ممنوع است. · کارت شناسایی مرا لای کفنم بگذارید، شاید آنجا هم نیاز باشد · ! مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانند · . روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست. · دوست ندارم مردم قبرم را لگدمال کنند. در چمنزار خاکم کنید! · کسانی که زیر تابوت مرا میگیرند، باید هم قد باشند. · شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به طلبکاران ندهید. · گواهینامه رانندگیم را به یک آدم مستحق بدهید، ثواب دارد. · در مجلس ختم من گاز اشکآور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند. · از اینکه نمیتوانم در مجلس ختم خودم حضوریابم قبلا پوزش مي طلبم.
روزشمار مرگ حسن پناهی12 مرداد 1383: حضور در استودیو دارینوش و ضبط صدا برای تكمیل آخرین قطعه كاست سلام، خداحافظ. 13 مرداد 1383: كسی غیر از خرید دو بسته سیگار از بقالی محل، چیز دیگری نمی داند. 14 مرداد 1383: روزی كه می گویند حسین پناهی حدودا در آن مرده است. 15 مرداد 1383: حسین پناهی از بقال محل دو بسته سیگار نخرید. 16 مرداد 1383: زنگ تلفن خانه یك مرده قطع نمی شود. 17 مرداد 1383: عاقبت حسین پناهی كشف شدبرچسبها: نوشته شده در تاريخ شنبه 20 اسفند 1390برچسب:( رضا کاظمی ),
توسط داوود شیرزاد رادجلالی
نوشته شده در تاريخ شنبه 20 اسفند 1390برچسب:احمدشاملو,
توسط داوود شیرزاد رادجلالی
نوشته شده در تاريخ شنبه 20 اسفند 1390برچسب:احمدشاملو,
توسط داوود شیرزاد رادجلالی
من برمی خیزم!
چراغی در دست چراغی در دلم. زنگار روحم را صیقل می زنم اینه ئی برابر اینه ات می گذارم تا از تو ابدیتی بسازم. برچسبها: نوشته شده در تاريخ شنبه 20 اسفند 1390برچسب:سید مهدی موسوی,
توسط داوود شیرزاد رادجلالی
لیوان بعدی قرص حل شده در سم
باور بکن از هیچ دیگر نمی ترسم ُُُُُ (دکتر سید مهدی موسوی) برچسبها: نوشته شده در تاريخ شنبه 20 اسفند 1390برچسب:داوودشیرزاد,
توسط داوود شیرزاد رادجلالی
برچسبها: نوشته شده در تاريخ شنبه 19 اسفند 1390برچسب:داوودشیرزاد,
توسط داوود شیرزاد رادجلالی
نوشته شده در تاريخ جمعه 19 اسفند 1390برچسب:شعروادبیات جهان,
توسط داوود شیرزاد رادجلالی
نوشته شده در تاريخ جمعه 19 اسفند 1390برچسب:بانو سیمین دانشور,
توسط داوود شیرزاد رادجلالی
نوشته شده در تاريخ جمعه 19 اسفند 1390برچسب:بانو سیمین دانشور,
توسط داوود شیرزاد رادجلالی
برچسبها: نوشته شده در تاريخ جمعه 19 اسفند 1390برچسب:بانو سیمین دانشور,
توسط داوود شیرزاد رادجلالی
برچسبها: نوشته شده در تاريخ جمعه 19 اسفند 1390برچسب:بانو سیمین دانشور,
توسط داوود شیرزاد رادجلالی
برچسبها: نوشته شده در تاريخ جمعه 19 اسفند 1390برچسب:بانو سیمین دانشور,
توسط داوود شیرزاد رادجلالی
کتابهامجموعه داستان
رمانها
ترجمهها
آثار غیرداستانی
سرقت آخرین رمان اومجله ادبی ـ هنری نافه در شماره آبان ۱۳۸۹ خود در گزارشی که با عنوان «در جستجوی کوه سرگردان» نوشته بود برای نخستین بار خبر داد که رمان کوه سرگردان سیمین دانشور مفقود شدهاست.[۱۲] در این گزارش گفته شد که سیمین دانشور نگارش این رمان را قبل از تیر ۱۳۸۶ یعنی قبل از بیماری تمام کردهاست. اما بعد از بهبودی نسبی دانشور در پائیز همان سال، ناشر پی میبرد که رمان کوه سرگردان ناپدید شدهاست. انتشارات خوارزمی دو سال تلاش کرده بود خبر مفقود شدن این رمان در رسانهها درز نکند. مجله ادبی ـ هنری نافه در گزارش خود گفتهاست این رمان میتوانست قبل از مرگ علیرضا حیدری، مدیر انتشارات خوارزمی منتشر شود. اما موضوع رمان و حساسیت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نسبت به آن و همچنین محافظهکاری مدیران انتشارات خوارزمی از علل تأخیر در انتشار آن بودهاست. بیماری۳۰ تیر ۱۳۸۶ خورشیدی دانشور به علت مشکلات حاد تنفسی در بستری شد، نیز شایع شد که وی درگذشتهاست اما این خبر تکذیب شد[۱۳]، او در ۲۲ مرداد ۱۳۸۶ با تشخیص تیم پزشکی از بیمارستان پارس مرخص شد.[۱۴]
درگذشتسیمین دانشور پس از يک دوره بيماري[۱۵]، عصر روز ۱۸ اسفند ۱۳۹۰ مصادف با ۸ مارس ۲۰۱۲ درسن ۹۰ سالگی در منزلش در شهر تهران درگذشت. [۱۶] برچسبها: دانشور در سال ۱۳۰۰ شمسی در شیراز متولد شد. او فرزند محمدعلی دانشور (پزشک) و قمرالسلطنه حکمت (مدیر هنرستان دخترانه و نقاش) بود. تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را انجام داد و در دیپلم شاگرد اول کل کشور شد. سپس برای ادامهٔ تحصیل در رشتهٔ ادبیات فارسی به دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران رفت. دانشور، پس از مرگ پدرش در ۱۳۲۰ شمسی، شروع به مقالهنویسی برای و روزنامهٔ ایران کرد، با نام مستعار شیرازی بینام. در ۱۳۲۷ مجموعهٔ داستان کوتاه را منتشر کرد[۷] که اولین مجموعهٔ داستانی است که به قلم زنی ایرانی چاپ شدهاست. مشوق دانشور در داستاننویسی فاطمه سیاح، استاد راهنمای وی، و صادق هدایت بودند. در همین سال با جلال آلاحمد، که بعداً همسر وی شد، آشنا شد. در ۱۳۲۸ با مدرک دکتری ادبیات فارسی از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد. عنوان رسالهٔ وی «علمالجمال و جمال در ادبیات فارسی تا قرن هفتم» بود (با راهنمایی سیاح و بدیعالزمان فروزانفر). دکتر سیمین دانشور به سال ۱۳۲۷ زمانی که در اتوبوس نشسته بود تا راهی شیراز شود با جلال آلاحمد نویسنده و روشنفکر ایرانی آشنا شد[۸] در سال ۱۳۲۹ با آلاحمد ازدواج کرد.[۹] دانشور در ۱۳۳۱ با دریافت بورس تحصیلی به دانشگاه استنفورد رفت و در آنجا دو سال در رشتهٔ زیباییشناسی تحصیل کرد. وی در این دانشگاه نزد والاس استنگر داستاننویسی و نزد فیل پریک نمایشنامهنویسی آموخت.[۱۰] در این مدت دو داستان کوتاه که دانشور که به زبان انگلیسی نوشته بود در ایالات متحده چاپ شد. پس از برگشتن به ایران، دکتر دانشور در هنرستان هنرهای زیبابه تدریس پرداخت تا این که در سال ۱۳۳۸استاد دانشگاه تهران در رشتهٔ باستانشناسیو تاریخ هنرشد. اندکی پیش از مرگ آلاحمد در ۱۳۴۸، رمان سَووشون را منتشر کرد، که از جملهٔ پرفروشترین رمانهای معاصر است. در ۱۳۵۸از دانشگاه تهران بازنشسته شد. از سیمین دانشور همواره بعنوان یک جریان پیشرو و خالق آثار کم نظیر در ادبیات داستانی ایران نامبرده میشود. سیمین دانشور در هجدهم اسفندماه سال ۱۳۹۰ در خانهاش در تهران درگذشت. [۱۱برچسبها:
برچسبها: نوشته شده در تاريخ جمعه 19 اسفند 1390برچسب:دکتر سیمین دانشور,
توسط داوود شیرزاد رادجلالی
برچسبها: نوشته شده در تاريخ جمعه 19 اسفند 1390برچسب:سیمین دانشور,
توسط داوود شیرزاد رادجلالی
برچسبها: نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 18 اسفند 1390برچسب:سپيده داودي,
توسط داوود شیرزاد رادجلالی
|
![]() |
||||||||||||||||||||||||||||||||
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک |