خانه شعری و هنری (راد) شعر و هنر
|
||||||||||||||||
|
رفتی و باز هم به بلا می سپاریم؟
با این همه غریبه چرا می گذاریم؟ هر روز در گلوی نفسگیر پنجره، مانند بغض کهنه چرا می فشاریم؟ دیوارهای کوچه همه خوب شاهدند از ابتدای نام تو تا سوگواریم می بینیم چطور به پایت شکسته ام؟ آرامشی بده به غم بی قراریم من آن ستاره ام که زخود دور کردیم عمریست عابر گذر بی مداریم بعد از تو جاده ها همه تندیس گریه اند خود را سپرده ام به تو هرجا بباریم دستان تو اگرچه مرا برگ برگ ریخت بازآ! که آن درخت پر از یادگاریم برگرد راه ممتد ویرانی مرا ای خواهش همیشه ی چشم انتظاریم! بابک درویش پور برچسبها: برچسبها: تنهایی ام بزرگ شده
آنقدر که درونم جا نمی شود روبرویم نشسته و خاطراتت را ورق می زند. (داودشیرزادراد) برچسبها: دیگر خوابهایم
به سرعت رفتنت نمی رسد سرنوشت شبانه هایم بیداری است. (داودشیرزادراد) برچسبها: |
![]() |
||||||||||||||
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک |