طراحی سایت

قالب وبلاگ

خانه شعری و هنری (راد)

طراحی سایت


خانه شعری و هنری (راد)
 
شعر و هنر
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, توسط داوود شیرزاد رادجلالی

 
...
آیا انسان معجزه‌ئی نیست؟
انسان... شیطانی که خدا را به‌زیرآورد، جهان را به بند کشید و زندان‌ها
را درهم شکست! ــ کوه‌ها را درید، دریاها را شکست، آتش‌ها
را نوشید و آب‌ها را خاکستر کرد!
انسان... این شقاوت ِ دادگر! این متعجب ِ اعجاب‌انگیز!
انسان... این سلطان ِ بزرگ‌ترین عشق و عظیم‌ترین انزوا!
انسان... این شهریار ِ بزرگ که در آغوش ِ حرم ِ اسرار ِ خویش آرام
یافته است و با عظمت ِ عصیانی‌ی ِ خود به راز ِ طبیعت و
پنهان‌گاه ِ خدایان ِ خویش پهلومی‌زند!
انسان!
...
احمد شاملو
غزلِ آخرین انزوا
...
آیا انسان معجزه‌ئی نیست؟
انسان... شیطانی که خدا را به‌زیرآورد، جهان را به بند کشید و زندان‌ها
را درهم شکست! ــ کوه‌ها را درید، دریاها را شکست، آتش‌ها
را نوش
ید و آب‌ها را خاکستر کرد!

انسان... این شقاوت ِ دادگر! این متعجب ِ اعجاب‌انگیز!
انسان... این سلطان ِ بزرگ‌ترین عشق و عظیم‌ترین انزوا!

انسان... این شهریار ِ بزرگ که در آغوش ِ حرم ِ اسرار ِ خویش آرام
یافته است و با عظمت ِ عصیانی‌ی ِ خود به راز ِ طبیعت و
پنهان‌گاه ِ خدایان ِ خویش پهلومی‌زند!

انسان!
...

احمد شاملو
غزلِ آخرین انزوا

برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 3 مهر 1391برچسب:, توسط داوود شیرزاد رادجلالی
دوستت می‌دارم بی‌آنکه بخواهمت.





سال‌گَشتگی‌ست این
که به خود درپیچی ابروار
بِغُرّی بی‌آنکه بباری؟



سال‌گشتگی‌ست این
که بخواهی‌اش
بی‌اینکه بیفشاری‌اش؟



سال‌گشتگی‌ست این؟
خواستن‌اش
تمنایِ هر رگ
بی‌آنکه در میان باشد
خواهشی حتا؟



نهایتِ عاشقی‌ست این؟
آن وعده‌ی دیدارِ در فراسوی پیکرها؟

برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 5 تير 1391برچسب:احمدشاملو, توسط داوود شیرزاد رادجلالی

 مرهم زخم های کهنه ام کنج لبان توست!

بوسه نمیخواهم،چیزی بگو.
(احمد شاملو)

برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, توسط داوود شیرزاد رادجلالی

 به‌راستی


صلتِ کدام قصیده‌ای
ای غزل؟

ستاره‌بارانِ جوابِ کدام سلامی
به آفتاب

از دریچه‌ی تاریک؟

برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در تاريخ شنبه 19 فروردين 1391برچسب:, توسط داوود شیرزاد رادجلالی

و اکنون آن زمان دررسیده است که من به صورتِ دردی جان‌گزای درآیم؛

دردِ مقطعِ روحی که شقاوت‌های نادانی، آن را ازهم‌دریده است.



و من اکنون
یک‌پارچه دردم...
 

برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در تاريخ شنبه 19 فروردين 1391برچسب:, توسط داوود شیرزاد رادجلالی

یستادگی کن تا روشن بمانی
شمع های افتاده
خاموش می شوند

((احمد شاملو))

برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در تاريخ شنبه 18 فروردين 1391برچسب:, توسط داوود شیرزاد رادجلالی

نامت را به من بگو
دستت را به من بده
حرفت را به من بگو
قلبت را به من بده

من ریشه های تو را دریافته ام
با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام
و دستهایت با دستان من آشناست

احمد شاملو
 

برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 15 فروردين 1391برچسب: احمدشاملو, توسط داوود شیرزاد رادجلالی

 نخست دیرزمانی در او نگریستم،

چندان که چون نظر از وی بازگرفتم
در پیرامونِ من همه چیزی به هیأتِ او درآمده بود.

آنگاه دانستم که مرا دیگر از او گریز نیست.

برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 1 فروردين 1391برچسب:احمدشاملو, توسط داوود شیرزاد رادجلالی

در میانه‌ی سور کَژدُمان
کلام از دهانت
به اسارت بردند
تا بر این هوس
پستوی نجیب خانه‌ات را
به سیاهی‌ کِشند
و گاه بر سمفونی واژه‌هایت تاختند
تا بت‌وارگی‌ات را بشکنند
با پای بریده‌ات اما
چه خوش جاودانه ایستادی
و بر گوش ستارگان
چه خوش نجوا سرودی :
این منم، شاملو
دُرّ غلتانی در بستر ابریشم.
***0

برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در تاريخ شنبه 20 اسفند 1390برچسب:احمدشاملو, توسط داوود شیرزاد رادجلالی

نامت حقیقتی ست
که افسانه می شود
(بامداد)

به احمد شاملو _راد

برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در تاريخ شنبه 20 اسفند 1390برچسب:احمدشاملو, توسط داوود شیرزاد رادجلالی

من برمی خیزم!
چراغی در دست
چراغی در دلم.
زنگار روحم را صیقل می زنم
اینه ئی برابر اینه ات می گذارم
تا از تو
ابدیتی بسازم.

برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, توسط داوود شیرزاد رادجلالی
 
چه بی تابانه می خواهمت
ای دوریت آزمون تلخ زنده به گوری...
 


برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, توسط داوود شیرزاد رادجلالی

شاملو


در زیجِ جُستجو
ایستاده‌ی ابدی باش
تا سفرِ بی‌انجامِ ستارگان بر تو گذر کند،
که زمین
از اینگونه حقارت‌بار نمی‌مانْد
اگر آدمی
به هنگام
دیده‌ی حیرت می‌گشود......

برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, توسط داوود شیرزاد رادجلالی

 خامش

منشین

خدا را

پیش از آنکه در اشک

غرقه شوم

از عشق چیزی بگوی.

 

 

 

 


برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, توسط داوود شیرزاد رادجلالی

بیهوده مرگ

به تهدید

چشم می دراند

ما به حقیقت ساعت ها

شهادت نداده ایم.

                                احمد شاملو

 

 

 

 

 


برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, توسط داوود شیرزاد رادجلالی


برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, توسط داوود شیرزاد رادجلالی

شاملو


در شهرِ بی‌خیابان می‌بالند
در شبکه‌ی مورگی پس‌کوچه و بُن‌بست،
آغشته‌ی دودِ کوره و قاچاق و زردزخم
قابِ رنگین در جیب و تیرکمان در دست،

بچه‌های اعماق
بچه‌های اعماق

باتلاقِ تقدیرِ بی‌ترحم در پیش و
دشنامِ پدرانِ خسته در پُشت،
نفرینِ مادرانِ بی‌حوصله در گوش و
هیچ از امید و فردا در مشت،
بچه‌های اعماق
بچه‌های اعماق



بر جنگلِ بی‌بهار می‌شکفند
بر درختانِ بی‌ریشه میوه می‌آرند،
بچه‌های اعماق
بچه‌های اعماق

با حنجره‌ی خونین می‌خوانند و از پا درآمدنا
درفشی بلند به کف دارند
بچه‌های اعماق

برچسب‌ها: <-TagName->
.: Weblog Themes By Pichak :.



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 785
بازدید دیروز : 1212
بازدید هفته : 785
بازدید ماه : 38709
بازدید کل : 349472
تعداد مطالب : 793
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

دریافت کد جملات شریعتی

آمار سایت

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
خطاطي نستعليق آنلاين
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک
 تماس با ما

کد تماس با ما