با کوله بار خستگی ام بر دوش
از رنج روز آمده بودم
"بهمن" به شوق میوه سلامم گفت
دستم تهی زمرحمت باغ
آن شب هوای خانه چه شرجی بود
پیشانیم چه بارش سردی داشت
از رنج روز آمده بودم
"بهمن" به شوق میوه سلامم گفت
دستم تهی زمرحمت باغ
آن شب هوای خانه چه شرجی بود
پیشانیم چه بارش سردی داشت
تصویر کن،
تصویر کن، مردی در آستانه در مرد
مردی هزار مرتبه کوچکتر
از چشم های کوچک "بهمن".
"بهمن نام فرزند شاعر است.
(محمدعلی بهمنی)
تصویر کن، مردی در آستانه در مرد
مردی هزار مرتبه کوچکتر
از چشم های کوچک "بهمن".
"بهمن نام فرزند شاعر است.
(محمدعلی بهمنی)
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: